گاهی یک فنجان چای داغ می تواند خستگی را از تن آنچنان بدر کند که تصورش غیر ممکن است ُگاهی نه برای من که عاشق صدای  قلقل کتری هستم همیشه این اتفاق میمونیست.

این روزها سرگرم بازی با دلم هستم

بازیچه ی دست شما را پس نخواهم داد

خوب یه جورایی تکلیفم با خودم و آینده ای که پیش رو دارم معلوم شده تصمیم دارم درس بخونم از اول اول مثه کلاس اولیا خیلی ذوقشو می کنم اینو به فال نیک می گیرم چون من ذوق رسیدن رو از خود رسیدن بیشتر دوست می دارم.

بعدم اینکه  بعضی از این این خانوم خوشگلایی که بازاریابی میکنن دور از جون خوباشون، انگار یه جاییشون که به ماتحت چسبیده بد می خاره وگرنه به جای فروختن یه سیم کارت نقطه چینشونو حراج نمی کردن ،خیلی زشته به خدا یه خورده خودتونو جوع و جور کنید آخه پول در آوردن برای یکی دیگه که اینقده به آب و آتیش زدن نداره اگه واسه خودتون بود یه چیزی ،ولی تنور یکی دیگه رو دارین داغ می کنین به قیمت بهم ریختن زندگیایی که می دونید برای شما  نون و آب نمیشه ،حیا خوب چیزیه به خدا!

عرضم به حضورتون به زندگی ماقبل مهمون داری برگشتیم و فعلا همه چی آرومه و من چقد خوشبختم اگه خبر نرسه که زلزله ای چند ریشتری در راهه.

پ.ن.آخ چقد خوبه که بری ساندویچی با یه دوست خوبت و بعد از گرسنگی و بوی بندری دهنت آب بیافته و نتونی جلوی شیکم صاحب مرده تو بگیری و مثه بچه ها هول بزنی و دو لپی سوسیس بندری با فلفل زیاد بخوری .

پ.ن.پول چیز خوبیه به شرطی که تو بنده اش نشی

پ.ن. خدایا جیگرتو خام خام بخورم یا بپزمش اول؟

توی سطلم غفلت رو میندازم بد چیزیه ها