خر خونی!

اگه یه تار مو فقط یه تار موی این وروجک تو تن من بود الان باید پرفسور ونوس شده بودم که خوشبختانه نیستم و تازه دارم یکی تو سر خودم می زنم یکی تو سر این کتابای تست کنکور و لنگ لنگان قدمی بر می دارم.
امروز صبح رفته بودم امامزاده اونجا رو خیلی دوست دارم خیلی بهم آرامش می ده یه جای دنج و با حال که می تونی گم و گور بشی لابلای انبوه صورت های غمناک منتظر که نمیدونن وقتی به اون چارچوبی که بهش میگن ضریح رسیدن چجوری عقده هاشونو وا کنن.من آدم مذهبی نیستم اما انصافا از برخورد و مهربونی کارکنان محترم این امامزاده خوشم میاد و دوسشون دارم ولی یه مشکلی داره وقتی میری نزدیک اونجا ماشینتو پارک می کنی به یه چشم بر هم زدن گنجیشکای هنرمند با چغلیشون رو ماشینت کوبیسم کار می کنن و حالت جا میاد این نشون دهنده ی اینه که هر آرامشی با یه بخیه بر ما تحت همراهه...ولی به هر حال یه کارواش میتونه هر چی اونا ریدنو پاک کنه و با خودش ببره پس نتیجه میگیریم اگر کاری کردین که خیلی بهتون حال داد منتظر یه پارگی در نواحی ممنوعه باشین اما اگه پاره شدین خیلی ناراحت نشین و افسردگی نگیرین خیلی ها رفتن پدر خودشونو در آوردن و علم بخیه زنی را آموختن به اهل فن اعتماد کنیم.
پ.ن. وقتی گوشیتو چک می کنی و میبینی صد نفر دارن میگن دختر حالت خوبه ؟کجایی ؟نگرانتیم با ما تماس بگیر دلت بعد از یه عالمه گرفتگی وا میشه.
پ.ن.سنگم که باشی بالاخره قطره های آب بهت نفوذ می کنن من سنگ نیستم .
پ.ن.دوستان عزیز خوشحالمان می کنید با حضور گرم و صمیمانه ی خود
توی سطلم دو دلی رو میندازم